زشت و زيبا
سفر را دوست دارم
شکوه رفتن را به ياد می آورم
و لحظه رسيدن را
با قدم هايی که به دنبال می برند مرا
خاطراتم را بر دوش می کشم
پر غرور , از آنچه آموخته ام
و هر آنچه زشت و زيبا ديده ام
با قدم هايی که هرگز نمی ايستند
از اين شهر های رفته بر باد
و ازآن قصه های رفته از ياد
عبور خواهم کرد
حسام 1384
1 Comments:
با با مسافر !
فقط سوقاتی یادت نره
ما که اون دفعه دلخور شدیم این دفعه باید جبران کنی
از شوخی گذشته وبلاگ قشنگیه شعرهایت هم زیباست
موفق باشی
تراوشات ذهنی
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home